زایمان مامان رادین کوچولو
رادین عشق مامان و بابا http://elanini.niniweblog.com/ خاطره زایمان من به روش طبیعی در 26 بهمن 1390 روزی که زایمان کردم 40 هفته تموم شده بود یعنی درست 40 هفته و 1 روزم بود. سه شنبه شب شوهرم دندونش به شدت درد میکرد تا ساعتی یک نصف شب بیدار بود و منم تا همون موقع بیدار بودم. صبح شوهرم رفت اداره و منم قرار بود برم بیمارستان و تا نوار قلب پسرمو بگیرن و بعدشم برم سونوگرافی برای اندازه گیری میزان آب دور جنین که بعدش تصمیم گرفته بشه که ادامه بارداری و بازم انتظار برای شروع دردها به صلاح هست یا نه! خواب بودم ساعتای 8 و بیست دقیقه احساس کردم یه مایعی ازم خارج شد فکر کردم ترشحات معمولیه ولی بازم تکرار شد تا به خودم جنبیدم و رفتم دستشویی دیدم بلههههه این کیسه آبمه که پاره شده ( یه آب ولرم ) .... با اینکه میدونستم باید برم بیمارستان ولی بازم زنگ زدم به خواهرم (خواهرم ماماست و قرار بود، من زایمان رو با اون تجربه کنم، یک مامای خصوصی که خواهرم هم بود!!) و گفت که برم بیمارستان... منم زنگ زدم شوهرم وقتی اومد با اینکه تقریبا آماده یه همچین اتفاقی بودیم ولی حتی بیشتر از من دستپاچه شده بود و حسابی نگران به هر حال وسایلو برداشتیمو و ساعت 9 بیمارستان بودییم.. من رفتم برای معاینه به زایشگاه و شوهرم هم رفت برای تشکیل پرونده...بعد از معاینه مشخص شد دهانه رحمم دو سانتیمتر باز شده و کیسه آب هم که کاملا پاره شده بود. بستری شدم.لباسای بیمارستانو پوشیدم و رفتم روی یک تخت دراز کشیدم... اما فقط کمرم یک کم درد میکرد خیلی کم... نمیدونم حس عجیبی داشتم هم میترسیدم هم نگران بودم هم خوشحال... بهم سرم وصل کردن از ساعت 9 تا سه ونیم دردام بیشتر شد ولی قابل تحمل... اما از سه و نیم به بعد دردام خیلی زیاد شدن شاید غیر قابل تحمل اما هر بار که درد میگرفت و ول میکرد واقعا خوشحال میشدم چون دیگه اون درد برنمیگشت یعنی احساس میکردم یک پله به آخر نزدیک شدم...در طول دردها از تکنیک تنفس استفاده میکردم این میگن درد رو کمتر میکنه ولی درد به نظرم کم نمیشد ... اواخر دیگه پنجاه ثانیه تا یک دقیقه درد شدید داشتم و باز تقریبا حول و حوش یک دقیقه بدون درد...از اول تا آخر 5 با معاینه شدم دفعه اول 2 سانت دفعه دوم 3 سانت، بعدش 5 سانت، 7 سانت و دفعه آخر 9 سانت... سر پسرم هم از وقتی 4 سانت دهانه رحم باز شده بود کاملا اومده بود پایین...دردام ادامه داشت تا وقتی احساس کردم ببخشید به عقب داره فشار میاد و اون موقع وقتی بود که باید میرفتم اتاق زایمان لحظه های سختی بود...دردا میومدن و به سختی میرفتن...وقتی رفتم روی تخت زایمان میدونستم که باید با تمام قدرتم زور بزنم شاید مهمترین بخش بود در تمام مدت که توی اتاق درد بودم سعی کرده بودم داد نزنم تا برای اتاق زایمان انرژی داشته باشم.. و حالا وقتش بود ... با همه قدرت ببخشید به عقب زور میزدم اما خواهرم (ماما) و بقیه ماماها میگفتن بیشتر بیشتر و باز هم سعی، بلند داد میزدم و زور تا اینکه یه لحظه احساس کردم یه چیزی خارج شد و این قشنگترین لحظه بود پسرم که حالا روی شکمم قرار گرفته بود و داشتم واقعا احساسش میکردم ..... کل زمان زور زدن فکر کنم بیست دقیقه طول کشید... اما دیگه هیچ انرژی واسم نمونده بود و دستام داشت میلرزید ... بعدشم بخیه که اصلا درد نداشت و تقریبا چیزی احساس نکردم... بعدشم رفتم بخش و اتاقی که شوهرم ، مادرم و مادر شوهرم و خواهر شوهر و خواهرم منتظر ما بودن پسرمو دادن به شوهرم وو .. رادین کوچولوی منو خالش برای اولین بار لمس کرد و باعث قدم گذاشتنش به این دنیا شد و همیشه ازش ممنونم که توی همه لحظات زایمان همراهم بوووود واقعا این کمکم کرد و زایمانو راحت تر... خدارو شکر میکنم که به من فرصت در آغوش کشیدن یه فرشته کوچولو رو داده و از اینکه سالمه همیشه خدارو شاکرم... درسته که زایمان طبیعی درد زیاد داره ولی واقعا دردش بعد زایمان فراموش میشه و تقریبا از همون لحظه سرپا میشی و دردی نداری فقط یک کم سوزش توی بخیه ها که اونم سوزشش زود تموم میشه. واقعا به همه اونایی که میتونن و شرایطشم دارن توصیه میکنم زایمان طبیعی رو انتخاب کنن واقعا تجربه سخت و شیرینیه... یک تجربه دیگه: قبل از زایمان خاطرات زیادی از زایمان دوستان خونده بودم ولی وقتی خودم زایمان کردم اون چه که تجربه کردم آسونتر از اونچه خونده بودم بود یعنی به اون سختی که با خوندن نوشته های دوستان احساس کرده بودم نبود............. |
١. چند سالگی زایمان کردید؟
1. 27 سالگی
٢. بچه اولتون بود؟
2. بله
٣. وزن بچه چقد بود؟
3. 2850
4. لگنتون چند سانت هست؟ (فاصله ی استخون سمت راست شکمتون تا استخون سمت چپ چقد هست. منهای برآمدگی شکم)
4.از تاج خاصره راست تا چپ 33 سانتیمتر
٥. آیا از اول تصمیم داشتین زایمان طبیعی داشته باشین؟ و از اول به دکتر گفتین؟
5.بله
٦. شما ورزشکار هستید؟ اهل ورزش هستید؟ اگه جوابتون مثبت هست از کی شروع به ورزش کردین؟
6.من همیشه ورزش میکردم ولی از 10 سال قبل خیلی بیشتر و با علاقه زیاد البته اقتضای رشتمه دیگه
٧. چه اقداماتی برای آمادگی برای زایمان طبیعی انجام دادین؟ از کی شروع کردین؟
7. پیادهروی و کگل و قر دادن
٨. آیا اندامتون بعد از زایمان برگشت سر جاش؟
8. بله
٩. آیا تا قبل از زایمان وقتی پریود می شدین خیلی درد داشتین؟ بعد از زایمان تغییری در این درد ایجاد شد؟
9. درد نداشتم...الانم هنوز پریود نشدم
١٠. در کلاس های زایمان شرکت داشتید؟
10. خیر
١١. از اونجایی که دکترها معمولا به سزارین تشویق می کنند یا حوصله ی زایمان طبیعی ندارن، اگر دکترتون شما رو تشویق به زایمان طبیعی کردن خوشحال میشم اسمشون بگید که اگه یه همشهریتون به این وبلاگ رسید کامل تر راهنمایی شده باشه. (به علاوه ی اسم شهرتون)
11. شهرستان ما اصلا بیمارستان خصوصی نداره که بشه انتخابی سزارین کرد...واسه همینم دکترا تشویق به سزارین نمیکنن مگه مشکلی باشه
١٢. دردوران بارداری به چه طعمی بیشتر تمایل داشتین و چی زیاد خوردین؟
12. همه چی ولی ترشی بیشتر دوست داشتم لیمو توش تازه خصوصا
١٣. هیچ بی حسی چیزی استفاده نکردین؟ پیشنهادشم بهتون ندادن؟ چطوریه که برای بعضیا استفاده می کنند و بعضیا نه؟
١٣. استفاده نکردم...شهرستان ما امکاناتشم نیست