زایمان طبیعی

زایمان مامان رادین کوچولو

1391/3/28 18:53
12,495 بازدید
اشتراک گذاری
 

رادین عشق مامان و بابا http://elanini.niniweblog.com/

خاطره زایمان من به روش طبیعی در 26 بهمن 1390

روزی که زایمان کردم 40 هفته تموم شده بود یعنی درست 40 هفته و  1 روزم بود.

سه شنبه شب شوهرم دندونش به شدت درد میکرد  تا ساعتی یک نصف شب بیدار بود و منم تا همون موقع بیدار بودم. صبح شوهرم رفت اداره و منم قرار بود برم بیمارستان و تا نوار قلب پسرمو بگیرن و بعدشم برم سونوگرافی برای اندازه گیری میزان آب دور جنین که بعدش تصمیم گرفته بشه که ادامه بارداری و بازم انتظار برای شروع دردها به صلاح هست یا نه!

خواب بودم ساعتای 8 و بیست دقیقه احساس کردم یه مایعی ازم خارج شد فکر کردم ترشحات معمولیه ولی بازم تکرار شد تا به خودم جنبیدم و رفتم دستشویی  دیدم بلههههه این کیسه آبمه که پاره شده ( یه آب ولرم ) ....

با اینکه میدونستم باید برم بیمارستان ولی بازم زنگ زدم به خواهرم (خواهرم ماماست و قرار بود، من زایمان رو با اون تجربه کنم، یک مامای خصوصی که خواهرم هم بود!!) و گفت که برم بیمارستان...

منم زنگ زدم شوهرم وقتی اومد با اینکه تقریبا آماده یه همچین اتفاقی بودیم ولی حتی بیشتر از من دستپاچه شده بود و حسابی نگران به هر حال وسایلو برداشتیمو و ساعت 9 بیمارستان بودییم..

من رفتم برای معاینه به زایشگاه و شوهرم هم رفت برای تشکیل پرونده...بعد از معاینه مشخص شد دهانه رحمم دو سانتیمتر باز شده و کیسه آب هم که کاملا پاره شده بود. بستری شدم.لباسای بیمارستانو پوشیدم و رفتم روی یک تخت دراز کشیدم... اما فقط کمرم یک کم درد میکرد خیلی کم... نمیدونم حس عجیبی داشتم هم میترسیدم هم نگران بودم هم خوشحال...

بهم سرم وصل کردن از ساعت 9 تا سه ونیم  دردام بیشتر شد ولی قابل تحمل... اما از سه و نیم به بعد دردام خیلی زیاد شدن شاید غیر قابل تحمل اما هر بار که درد میگرفت و ول میکرد واقعا خوشحال میشدم چون دیگه اون درد برنمیگشت یعنی احساس میکردم یک پله به آخر نزدیک شدم...در طول دردها از تکنیک تنفس استفاده میکردم این میگن درد رو کمتر میکنه ولی درد به نظرم کم نمیشد ... اواخر دیگه پنجاه ثانیه تا یک دقیقه درد شدید داشتم و باز تقریبا حول و حوش یک دقیقه بدون درد...از اول تا آخر 5 با معاینه شدم دفعه اول 2 سانت دفعه دوم 3 سانت، بعدش 5 سانت، 7 سانت و دفعه آخر 9 سانت... سر پسرم هم از وقتی 4 سانت دهانه رحم باز شده بود کاملا اومده بود پایین...دردام ادامه داشت تا وقتی احساس کردم ببخشید به عقب داره فشار میاد و اون موقع وقتی بود که باید میرفتم اتاق زایمان لحظه های سختی بود...دردا میومدن و به سختی میرفتن...وقتی رفتم روی تخت زایمان میدونستم که باید با تمام قدرتم زور بزنم شاید مهمترین بخش بود در تمام مدت که توی اتاق درد بودم سعی کرده بودم داد نزنم تا برای اتاق زایمان انرژی داشته باشم.. و حالا وقتش بود ... با همه قدرت ببخشید به عقب زور میزدم اما خواهرم (ماما) و بقیه ماماها میگفتن بیشتر بیشتر و باز هم سعی، بلند داد میزدم و زور تا اینکه یه لحظه احساس کردم یه چیزی خارج شد و این قشنگترین لحظه بود پسرم که حالا روی شکمم قرار گرفته بود و داشتم واقعا احساسش میکردم ..... کل زمان زور زدن فکر کنم بیست دقیقه طول کشید...

اما دیگه هیچ انرژی واسم نمونده بود و دستام  داشت میلرزید ...

بعدشم بخیه که اصلا درد نداشت و تقریبا چیزی احساس نکردم... بعدشم رفتم بخش و اتاقی که شوهرم ، مادرم و مادر شوهرم و خواهر شوهر و خواهرم منتظر ما بودن پسرمو دادن به شوهرم وو ..

رادین کوچولوی منو خالش برای اولین بار لمس کرد و باعث قدم گذاشتنش به این دنیا شد و همیشه ازش ممنونم که توی همه لحظات زایمان همراهم بوووود واقعا این کمکم کرد و زایمانو راحت تر...

خدارو شکر میکنم که به من فرصت در آغوش کشیدن یه فرشته کوچولو رو داده و از اینکه سالمه همیشه خدارو شاکرم...

درسته که زایمان طبیعی درد زیاد داره ولی واقعا دردش بعد زایمان فراموش میشه و تقریبا از همون لحظه سرپا میشی و دردی نداری فقط یک کم سوزش توی بخیه ها که اونم سوزشش زود تموم میشه. واقعا به همه اونایی که میتونن و شرایطشم دارن توصیه میکنم زایمان طبیعی رو انتخاب کنن واقعا تجربه سخت و شیرینیه... یک تجربه دیگه: قبل از زایمان خاطرات زیادی از زایمان دوستان خونده بودم ولی وقتی خودم زایمان کردم اون چه که تجربه کردم آسونتر از اونچه خونده بودم بود یعنی به اون سختی که با خوندن نوشته های دوستان احساس کرده بودم نبود.............

 

 ١. چند سالگی زایمان کردید؟

1. 27 سالگی


٢. بچه اولتون بود؟
2. بله


٣. وزن بچه چقد بود؟
3. 2850


4. لگنتون چند سانت هست؟ (فاصله ی استخون سمت راست شکمتون تا استخون سمت چپ چقد هست. منهای برآمدگی شکم)
4.از تاج خاصره راست تا چپ 33 سانتیمتر



٥. آیا از اول تصمیم داشتین زایمان طبیعی داشته باشین؟ و از اول به دکتر گفتین؟

5.بله



٦. شما ورزشکار هستید؟ اهل ورزش هستید؟ اگه جوابتون مثبت هست از کی شروع به ورزش کردین؟
6.من همیشه ورزش میکردم ولی از 10 سال قبل خیلی بیشتر و با علاقه زیاد البته اقتضای رشتمه دیگه



٧. چه اقداماتی برای آمادگی برای زایمان طبیعی انجام دادین؟ از کی شروع کردین؟
7. پیادهروی و کگل و قر دادن



٨. آیا اندامتون بعد از زایمان برگشت سر جاش؟
8. بله


٩. آیا تا قبل از زایمان وقتی پریود می شدین خیلی درد داشتین؟ بعد از زایمان تغییری در این درد ایجاد شد؟
9. درد نداشتم...الانم هنوز پریود نشدم




١٠. در کلاس های زایمان شرکت داشتید؟
10. خیر

١١. از اونجایی که دکترها معمولا به سزارین تشویق می کنند یا حوصله ی زایمان طبیعی ندارن، اگر دکترتون شما رو تشویق به زایمان طبیعی کردن خوشحال میشم اسمشون بگید که اگه یه همشهریتون به این وبلاگ رسید کامل تر راهنمایی شده باشه. (به علاوه ی اسم شهرتون)
11. شهرستان ما اصلا بیمارستان خصوصی نداره که بشه انتخابی سزارین کرد...واسه همینم دکترا تشویق به سزارین نمیکنن مگه مشکلی باشه



١٢. دردوران بارداری به چه طعمی بیشتر تمایل داشتین و چی زیاد خوردین؟
12. همه چی ولی ترشی بیشتر دوست داشتم لیمو توش تازه خصوصا

١٣. هیچ بی حسی چیزی استفاده نکردین؟ پیشنهادشم بهتون ندادن؟ چطوریه که برای بعضیا استفاده می کنند و بعضیا نه؟

 ١٣. استفاده نکردم...شهرستان ما امکاناتشم نیست

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (30)

ب.ش
25 خرداد 91 19:40
هر زایمانی که زن داشته باشه چه طبیعی چه سزارین درد همراهشه. دوستان و اطرافیانم که بچه دار شدن اونایی که سزارین شدن رضایت بیشتری از زایمانشون دارن تا اونایی که طبیعی زایمان کردن... راستی زایمان طبیعی تو خیلی زنها بعدها باعث افتادگی رحم و مثانه میشه... به نظر من سزارین خیلی بهتر از طبیعیه


بله درسته
ولی به نظر من کسی که توانایی زایمان طبیعی داره باید طبیعی به دنیا بیاره
مثلا من کسی می شناسم که می گفت سر بچه اومده بود پایین. اصلا داشت به دنیا میومد. ولی دکتر زود سزارینش کرده.
سمیه
26 خرداد 91 0:42
این خاطره من نیست منم تو نظرات برات گذاشته بودم حالا لطفا بگید ایمیل کنم یا تو نظرات بگذارم


خیلی ممنون
براتون ایمیل گذاشتم
الهه مامان رادین
28 خرداد 91 15:02
1. 27 سالگی
2. بله
3. 2850
4.از تاج خاصره راست تا چپ 33 سانتیمتر
5.بله
6.من همیشه ورزش میکردم ولی از 10 سال قبل خیلی بیشتر و با علاقه زیاد البته اقتضای رشتمه دیگه
7. پیادهروی و کگل و قر دادن
8. بله
9. درد نداشتم...الانم هنوز پریود نشدم
10. خیر
11. شهرستان ما اصلا بیمارستان خصوصی نداره که بشه انتخابی سزارین کرد...واسه همینم دکترا تشویق به سزارین نمیکنن مگه مشکلی باشه
12. همه چی ولی ترشی بیشتر دوست داشتم لیمو توش تازه خصوصا
13. نشدم
14. استفاده نکردم...شهرستان ما امکاناتشم نیست



خیییییییییییییلی ممنون
ان شاالله زایمان های بعدی راحت تر...




الهه مامان رادین
28 خرداد 91 15:03
ممنون عزیزم
بوس واسه متولد بهمن


❤。★مامان رضا جون★。❤
28 خرداد 91 21:49
سلام
منم میخوام بگم
من سزارین شدم رضام هم 7 ماه بدنیا اومد جیگرم در اومد از بس غصه خوردم
بدردتون نمی خورمممممممممممم
راستی بعث رسول مبارک


عزززززیزم این چه حرفیه
خوشحال میشیم از تجربه های همه بهره مند بشیم.
یک معلم
29 خرداد 91 10:59
سلام آدم حس عجیبی پیدا می کنه این خاطرات رو می خونه هم ذوق هم اشک ایشاا... همه به اون چیزی که می خوان و به صلاحشونه برسند


الهی آمین یا ارحم الراحمین
❤。★مامان رضا جون★。❤
29 خرداد 91 11:10
سلام من منتظرم بگی چه جوری برات ارسال کنم البته برای من بهتره توی وبم رمز دار بگذارم و رمزش رو برات ارسال کنم
نایسل
29 خرداد 91 12:24



نایسل
29 خرداد 91 14:39
عزیزم ساعت 6 امتحان دارم اون خ واب رو هم برام
یکی از نی نی وبلگای ها دیده اینقدر حال دا


:
نایسل
29 خرداد 91 14:40
گنذ زدم برای بار 9 اومم خونه


چی؟
منظورت نمی فهمم
نایسل
29 خرداد 91 14:41
من چشام پر اشک شد اینو خوندم
داشت دیگه میمریخت تموم شد



داشت دیگه چی می شد؟
♥ مامان آینده ♥
31 خرداد 91 21:16
خواهش میکنم عزیزم وظیفه اس

بله عزیزم عذر شما کاملا موجهه...!

شیرازی هستین دیگه نه؟!

راستی کامنتها رو چرا تایید نمیکنی؟!




عزیزم دل خوش می خواد...
♥ مامان آینده ♥
31 خرداد 91 21:17
آدرست این بار هم اشتباه بود

یعنی یه آدرس نی نی وبلاگش اضافه...چرا اینطوری میشه؟!


نمی دونم
وقتی از اینترنت اکسپلورر استفاده می کنم اینجوری میشه
دیوونست
♥ مامان آینده ♥
1 تیر 91 0:28
خب چرا از اکسپلورر میای؟! کنار مشخصات شما حفظ شود رو تیک میزنی؟! اینجوری اسم و آدرست همیشه روش سیوه
♥ مامان آینده ♥
1 تیر 91 16:54
شعبان که مه سرور هر مرد و زن است تابان ز وجود جلوه ی چهار تن است هم مولد سجاد و اباالفضل و حسین هم مولد پاک حجت بن الحسن است حلول ماه شعبان و فرخنده ایام اعیاد شعبانیه بر عاشقان خجسته و میمون باد. التماس دعا.
نایسل
1 تیر 91 19:49
به امتحانم دیگه
♥ مامان آینده ♥
1 تیر 91 20:07
مرسی عزیزم که اومدی

پس تو هم از این خوابها میبینی؟!!

آدم دوست نداره از خواب بیدار شه!!!


آره
البته دیدن بچه تو خواب تعبیرهای دیگه ای می تونه داشته باشه
ولی به هر حال حسه رو منتقل می کنه.
♥ مامان آینده ♥
1 تیر 91 20:09
گوگل کروم آهنگها رو پخش میکنه واسم اما به قول تو شکلک نداره و سایز عکسها رو نمیشه تغییر داد که من برای این کار میرم اکسپلورر ولی واسه کارهای دیگه از همون گوگل راحت ترم مثلا وقتی روی لینکها کلیک کنی اکسپلورر صفحه جدید باز میکنه برات ولی گوگل کروم توی همون صفحه یه تب جدید باز میکنه
نایسل
1 تیر 91 22:00
خب من دانشجوی مهندسی کامپیوترم



چه عاااااااالی
ماشاالله
نایسل
1 تیر 91 22:00
ببخشید دلت اب افتاد


بخشیدم
نایسل
1 تیر 91 22:00
نه چون بچه میخوام اروم اروم خودمو لاغر میکنم


ان شااللهههههههه
ادامه بده
نایسل
2 تیر 91 2:44
آره عزیزم راست میگی ولی واقعا نمیتونم برم اصلا نمیشه امتحان کردم
محقق زایمان طبیعی
2 تیر 91 10:58
سلام
نایسل
2 تیر 91 11:46
گفته نباید برم نمیخواد من برم از من خوشش نمیاد چند وقت پیشا منم گفتم عمرا پامو بزارم
♥ مامان آینده ♥
2 تیر 91 12:04
سلام ظهر به خیر......


ظهر شما هم بخیر...
♥ مامان آینده ♥
2 تیر 91 12:05
منم از اکسپلورر اومدم نظر بذارم خواستم امتحان کنم....... اسم و آدرسم که برام سیو شد.... ببین آدرسمو درست میذاره؟
♥ مامان آینده ♥
2 تیر 91 12:05
راستی گوگل کروم برای نی نی وبلاگ شکلک هارو نشون میده ها
♥ مامان آینده ♥
2 تیر 91 12:07
بیشتر مواقع نمیدونم بچه دختره یا پسر یعنی مشخص نیست..!!! اکثرا تازه به دنیا اومده و نمیشه فهمید جنسیتشو
مامان ابوالفضل
3 تیر 91 0:47
سلام کارتون خیلی جالبه.منم میخام خاطره ام رو بگم البته من بعداز یک روز درد سزارین شدم .کجا خاطره ام رو بنویسم.مرسی.


سلام
خیلی خوش اومدین
مامان نفس طلایی
7 مرداد 91 15:12
ممنون از وبلاگ جالبتون لینکتون می کنم